حال وطن
بوی جنگ و بوی خون و سوختن
آتش دیوانگی افروختن
صحبت از نفرت تباهی ، مردگی
کودکان را اضطراب آموختن
کشتن پروانههای کاغذی
لب به لبهای قلمها دوختن
پارهای نان را به خون آمیختن
عضوها ، ناموسها بفروختن
شک بر عدل و بر وجود بار الاه
کینهها در دل ازو اندوختن
تا به دست مرد دین قدرت بود
باش تا بدتر شود حال وطن
باش تا بدتر شود حال وطن
کامران تندر
