سراب
چشم مرا بسته و خوابم کنید
فارغ ازین کهنه سرابم کنید
عشق چو در میکده دیدیم و بس
جانب میخانه شتابم کنید
جام شرابی نکند چارهام
خمرهای آرید و خرابم کنید
گر به شرابم نبود ذوق جان
جمله قسم داده مُجابم کنید
دست ببندید چو دیوانگان
مست از آن بادۀ نابم کنید
قرعۀ مستی چو به نامم زدند
مست و سیهکار خطابم کنید
طعم خوش باده چو بر لب بماند
مرغ سحر چون به لب بام خواند
خنده به مستی و جنونم کنید
از در میخانه برونم کنید
شبزده بیدار کنیدم ز خواب
از پس آن مستی و سیل شراب
طعنه زنیدم همه خوابست این
میکدهای نیست سرابست این
تا به ابد از پس آن خواب خوش
در طلب میکده آبم کنید
لعن به هر زخم رُبابم کنید
خنده بر اشعار کتابم کنید
کامران تندر
